عشقم روز به روز بزرگتر و جذاب تر میشه
عاشقشم
عاشقشم
عاشقشم

نشد با عاطی و محمد بریم سینما

بهم اس زد فردا امتحان داریم باید درس بخونیم

میلاد میگه شاید درسشو بهانه کرده و دردش هزینه باشه

بهش میگم این همه سال همکلاسیم تو دانشگاه و تا حالا نزاشتم وقتی که با من هستن دست تو جیبشون کنن پس میدونه که ایندفعه هم بهش اجازه نمیدادم دست تو جیبشون کنن برای چی باید از هزینه بترسن ؟

ولی خب میلادم بدک نمیگه

هرچند که محمد الان یک کار خوب پیدا کرده و ماهی 800 داره

ولی خب خرج زندگی با اون همه گرونی با 800 تومن که درمون نمیشه

هنوز مراسم عروسی نگرفتن

خونه ندارن

ماشین ندارن

سرویس چوب و یخچال و ماشین لباس شویی با محمد و هنوز اینارو نخریده

به بابام میگم واقعا میتونن از پس زندگیشون بر بیان ؟

بابام میگه خدا بزرگه 

عاطفه اون سری میگفت بابام گفته 5 تومن از پول رهن خونمونو میده

بهش گفتم دستش درد نکنه که به محمد کمک میکنه

میگه نه بابا برای این که نمیده دلیلش اینه که اگر من با محمد دعوام شد زبونم دراز باشه و پرتش کنم از خونه بیرون

( شوخیشم زشته )

خوشم نیومد از این حرف عاطی ولی خب لبخند زدمو چیزی بهش نگفتم

اگر خواهر شوهرش بودم شاید زندش نمیزاشتم

به جاش با میلاد رفتیم خوش گذرونی

کافی شاپ همیشگیمون

آقاهه اون سری شکایت میکرد که موزیک آروم بی کلام کم داره

منم دلم سوخت براش تو فلشم موزیک ریختمو براش بردم

اینقدر خوشحال شد بعد برامون چهار تیکه کیک گذاشت تو بشقاب که ببریم

من به میلاد گفتم هزینه ی کیک هارو حساب کن دوست ندارم فکر کنه مفت خوریم

نمیدونید دوتاییمون چقدر التماس کردیم که حساب کنه

ولی اجازه نداد

گفت به خدا اگر نبرید و بخواید حساب کنید دیگه کافی شاپم راتون نمیدم

ماهم مجبور شدیم فقط هزینه ی نوشیدنی هامونو حساب کنیم

خلاصه اومدیم خونه تا الان فیلم هایی که دانلود کرده بودیم میدیدم

فردا هم امتحان دارم

برم دیگه خوابم میاد به شدت

بابای