Romina

مینویسم تا یادم بماند

Romina

مینویسم تا یادم بماند

مهرسام




با تولدت بهم امید دادی




ادامه مطلب ...

من و شانه های آرامش بخشت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مهرسام کوچولو







امشب چندتا از وسایل دیگه ی مهرسام خریدیم

کیفش

قنداقش و ...


ذوقو  شوق دارم که هر روز به تولدش نزدیک تر میشیم

امروز آرزو و مهرداد رفته بودن سونوگرافی

مهرداد میگه کاش بودی

دستاشو تکون میداد حتی خمیازه هم کشید 

دکتره بهمون گفت این شکار لحظه ها بوده

میگفت مثل ادم عادی تو رحم خمیازه میکشه و دست و پاهاشو تکون میده


چقدر حس خوبیه

مادر شدن

مادر بودن

به وجود اومدن جنسی که از جسم خودته



یکی از آرزوهامه که مادر بشم

بچه داشته باشم

و پرورشش بدم

و چه حس خوبیه

اینکه عاشق باشی

عاشق وجودی که میدونی بوی فرشته هارو میده




امیدوارم گل پسرمون سالم به دنیا بیاد

دوست دارم سریع عمه بشم


برای اومدنش پر پر میزنم

خدایا مامان آرزو و مهرسام کوچولومونو سالم نگه دار

آمین