Romina

مینویسم تا یادم بماند

Romina

مینویسم تا یادم بماند

فرار






فرق فرار با کوچ در چیست ؟

پرستو گاهی اوقات به فرار هم نیاز دارد




ته نوشت:

در ادامه ی مطلب واقعا شوک زده شدیم







دو سال پیش بنده با یک دوشیزه ی 30 ساله آشنا شدیم

که یک عشق ممنوعه داشتند

مجنون یک شاهزاده ی 19 ساله شده بودند


آقا از لحاظ هیکل دو برابر دختره بود

ولی از لحاظ سنی به شدت فاصله داشتند


نمیدانستند به چه راهی بروند تا به هم برسند

از طرفی آقا هنوز بچه بود

وقتی عنوان میشود بچه بود به این اندازه که هنوز وارد تحصیلات عالیه نشده بودند



ولی یقین داشتم که از هم جدا خواهند شد

زیرا جدا از تفاوت های زیاد

اطلاع داشتند که خانواده ها هم این ازدواج را قبول نخواهند کرد

همچنین آقا پسر هنور وارد دانشگاه نشده بود

و مطمئن بودم با این هوشی که دارد

حتما بهترین رشته در بهترین دانشگاه قبول خواهد شد

و با دیدن دختر های دانشگاه فکر  و ذهن خانوم 30 ساله از ذهن بیرون می آید



ولی امروز به طرز خیلی خیلی شوک زده ای فهمیدم که با هم فرار کردن 


در تعجب بودم که چه جوری فرار کردن و ازدواج کردن

در صورتی که دختر خانوم به اذن پدر احتیاج دارد


گفتن ایران نماندن و برای به هند پناه برده اند و تصمیم دارند در آینده پناهنده ی استرالیا و کانادا شوند




یک دزدی خیلی جانانه ای به پدراشون کرده بودن

و طوری که صداش درنیاد قاچاقی رفتن هند

چون نه دختر اجازه ی پدر را داشته

و نه پسر معاف از سربازی بوده 


وقتی سوال کردم که چقدر دزدیدند

جواب دادند در حدی بود که یک خونه در هندوستان خریداری کرده و توانستن قاچاقی فرار کنند


سوال کردم حالا چرا هند ؟

جواب دادن این دوتارا دست کم گرفته بودیم به شدت  نابغه بوده اند


ماه ها روی این پروژه فکر کرده بودند و با کلی تحقیق به این نتیجه رسیدند که هندوستان

از تمام کشور های دیگر کمی بی قانون تر و خر تو خر  هست

راحت میشود به آنجا پناه برد و زندگی کرد

به خاطر فقر زیاد این کشور

میتوان خانه ای ارزان خرید و بدون هزینه های زیاد زندگی کرد


و


اکنون که من برای شما این پست را تایپ میکنم این دو نفر در هندوستان هستن

دختر خانوم چون پرستار نمونه ای در بیمارستان های ایران بودند و مهارت خاصی داشتند

به راحتی در هندوستان در یک بیمارستان مشغول به کار شده اند


آقا پسر هم دارند درس میخوانند

اونم بدون کنکور

وارد دانشگاه پزشکی شدند و دوست دارند که همانجا فارغ از تحصیل شوند و در بیمارستان مشغول به کار شوند


توضیح نوشت :

پسره از اون نابغه ها بود برای خودش تو المپیاد هایی که در سراسر ایران اجرا میشد همیشه رتبه های تک رقمی می اورده






ادم گاهی اوقات داستانی هایی میشنوه که سرش سوت میکشه

از وقتی شنیدم واقعا تو شوک هستم

طوری که خداییش فکر میکنم دارم خواب میبینم

باورم نمیشه که این دونفر همچین کاری کرده باشن و از ایران رفته باشن


به نظر شما آینده ی این دو نفر چی میشه ؟

واقعا دوست دارم ببینم آیندشون چی میشه

و به کجا میرسن



خدایییش خیلی شهامت میخواد که فرار کنی

اونم به یک کشور دیگه



عجب جیگری داشتن این دو نفر 


واقعا دمشون گرم


الان که یکم در مورد هندوستان سرچ کردم

دیدم جای بدی نیست برای فرار ها

میتونم روش فکر کنم


چه بهتر از این که ، اونجا آشنا هم داریم با کلی تجربه در مورد فرار 


تازشم هر روزم میرم این بازیگرای هندی رو میبینم

تو رقصاشونم شاید تونستم شرکت کنم




نظرات 9 + ارسال نظر

واقعا هنگ کردم اما من نه میخوام و نه میتونم قضاوت کنم فقط باباهاشون اگه هنوز پولی واسشون مونده بیا با هم نقشه بکشیم و با بقی اموالشون سرقت کنیم نظرت چیه فقط تو صندوق پستیم بذار تا کسی از قصد شوممون با خبر نشه

روزگارت یلدایی. یلدایت مبارک عزیزم

مرسی مهربون

عمر روزگارت یلدایی.یلدایت مبارک غزیزم
خیلی با فرار حال میکنم.پیش خودمون بمونه من بچه بودم همش نقشه فرار میکشیدم

منم از فرار خوشم میاد

نگین 1391/09/29 ساعت 23:25 http://zem-zeme.blogsky.com

پرستو ها؟!

با دل شکسته فرار میکند انگار...


+ منم شوکه شدم! چقد شجاعن اینا...

اوهوم

elina 1391/10/01 ساعت 09:55 http://elina67.blogfa.com/

ای ول چه باحال بودن.
منم دلم خواست فرار کنم برم هند!!!
اگه کیس مناسب گیر نیاوردی بیا با هم فرار کنیم کیس مناسبو اونجا پیدا میکنیم!
تو فامیل ماهم یه مورد اینجوری بود که دختره با یه پسر ازدواج کرد که شیش سال از خودش کوچیکتر بود.سر یه سال طلاق گرفتن.

من پایه ام تو پایه باش
میریم خوش میگذرونیم

والا

فقط نمیدونم باباهامونو چه جوری خالی کنیم


جدا طلاق گرفتن؟
اینا هم کارشون به طلاق نکشه خوبه خواهر

منم مثل تو منتظر عاقبتشونم
البته شوکه هم شدما

منم همچنان منتظرم
و خودمم به شدت تو شوک به سر میبرم

رومینا جان ینی روحت شاد

هنوز نیشم بازه
آخه به نظر منم باید از ایران فرار کرد نه که رفت
ای خدا دارم می میرم از خنده
امیدوارم اون دو نفر خوشبخت بشن
دمشونم گرم



خوشحالم که شاهد خنده هات هستم عزیزم

ایشالا که خوشبخت بشن

یاور 1391/10/02 ساعت 12:33 http://beekhabi.blogfa.com/

قبل از فرار باید یه پایه واسه فرارت جور کنی!
گفتم یادآوری کنم، نکنه فراموش کنی...

چشم
حواسمو جمع میکنم پایه رو پیدا کنم بعد بزنم به چاک

چیزی که زیاده پایه

امین 1391/10/26 ساعت 16:00 http://le-cafe.blogfa.com/

چقدر کارشون خطرناک بوده البته یه عشق واقعی میتونه آدمو به همچین حرکتی وادار کنه در ضمن باید بگم که آدم یه با زندگی میکنه پس چه بهتر که درست زندگی کنه و تو آرامش باشه الان این پسره که این کارو کرده آینده نگری نکرده درسته که عاشق بوده ولی به چه قیمتی؟ این دختره که ده سال ازش بزرگتره اگه هم ازش بچه دار بشه مطمئننا چهره دختره شکسته تر میشه ولی پسره هر روز جوون تر این وسط فقط دختره میسوزه
عجب چیزایی پیدا میشه دو رو بره شمااااا

عقاید ها و دیدگاه ها فرق دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد