Romina

مینویسم تا یادم بماند

Romina

مینویسم تا یادم بماند

عبور






امروز مثل روزهای قبل


پیــــــــــاده ا ی


از نورعابر قرمز عبور کرد


به همین سادگی





باز هم در روزهای بارانی ام قدم میزنم
نفس عمیق میکشم
و به دور دست ها پرواز میکنم

در بی امانی احساس ها غرق میشوم
و به ادمهای اطرافم فکر میکنم



سپهر از تو شروع میکنیم
واقعا هدفت از زندگی چیست ؟

تا کی دیدن فیلم های جنسی و داشتن رابطه های خلاف عرف جامعه ی ایرانی تورا سیر نگه میدارد

چند شب پیش در چشمانت هویدا بود
میدانی که میدانم از رازهایت به همین دلیل خجالت میکشی ، نگاهم نمیکنی ، و ...

خلع های زندگی در چشمانت دیده میشود من به تو امید میدهم که گناهکار نیستی

نگاهم کن و خجالت نکش
نزدیک شدن به حیوانات که عیب نیست



مهدی تو چطور؟

روزگارت چطور پیش میرود ؟
شنیدم دوباره ازدواج کرده ای

طفلک دخترک بیچاره از ترس آبرو با آوارگی در شهر های غریب پرسه میزند
کی میدانست خانم دکتر مغرورمان طعمه هدف های حریصانه تو میشود

مردی که عشق اروپایی بودن اورا ویران کرده است
زن دوم چطور؟ توانسته نیاز هایت را تامین کند ؟ به خواسته هایت رسیده ای ؟





کتی دلم برای روزهایی که با خواهرت گپ و گفت داشتم تنگ است

ادم ها  نمیتوانستند دوستیم با خواهر یک فا  ح  شه را قبول کنند

اما دلارام برایم عزیز بود
خواسته های جنسی ات اورا از من جدا کرد

سالهاست نمیدانم چطور با طلاق و مشکلاتش روزمرگی ها را سپری میکند

برایم خبر اورده اند که یک شب اورا جایی غریب تماشا میکردند

باور نمیکنم
دروغ است



داریوش ؟ خودتی ؟
باورم نمیشود

خیلی فرق کرده ای
ریش و سیبیل ؟

درست میبینم ؟
تغییر عقاید داده ای؟

سنی شده ای؟

گویا به من ربطی ندارد
 دین و اعتقاداتت برایم قابل احترام است

اما چرا ؟

جان گرفتن انسان ها گناهی بزرگ دارد

مگر دینت توضیخ های کافی را نداده است ؟

سخت جان میگیری جانم

کمی مدارا کن
کشتن قلب های معصوم اطرافیانت

طغیان های وحشیانه ریز دستانت  هیچ آرامشی ندارد

نسیم با ملایمت زیبا میشود ، کسی نیست که طوفان را دوست داشته باشد





 رومینا تو چی ؟
قاضی شده ای؟

آدم ها را قضاوت میکنی و بر اساس اندیشه هایت حکم میدهی ؟

حیا کن دختر

هیچ بینوایی نمیتواند جای خدارا بگیرد

برخیز از تخت حکم و عدالت

ناعدالتی جزای اعمال آدمیانت است

سکوت کن وبه قفس برگرد

آزادی به تو نیامده است





اما ...
دنیا زیباست
زیبایی هاش را همین ها میسازند

سپهر بازیگوش
مهدی سر به هوا
کتی خونسرد
داریوش کوچولو
رومینای سرتراش

و هزاران همنام های دیگر



نظرات 11 + ارسال نظر
محبوبه 1391/11/26 ساعت 09:10 http://mzm70.blogsky.com

اینا رو نمیشناسم و نمتونم در موردشون قضاوت کنم اما خیلی وقته که دیگران راجع به من راحت قضاوت میکنند

دیگرانو ولش کن
چون همیشه تو زندگیمون دیگران هستن
چیزی که همیشه وجود داشته باشه باید برات عادی بشه

سلام ببخشید موضوع خانوادگی ما نظری نداریم

موضوع دوستانه بود نه خانوادگی

elina 1391/11/26 ساعت 11:36

رومینا واقعن قشنگ نوشته بودی تحت تاثیر قرار گرفتم.
راست میگی ما نمیتونیم درباره ی دیگران قضاوت کنیم چون تو شرایط زندگیه اونا نیستیم.

خوشحالم که متوجه نوشته شدی
فدات

نگین 1391/11/26 ساعت 13:47

و هزاران همنام های دیگر...

قضاوت سخته.. و خیلی هم آسون..
یه سختیه آسون وار..

اوهوم

گندم 1391/11/26 ساعت 16:53 http://atregandom.blogsky.com

نوششتت خیلی سرده یخ زدم انگار پر از بی حسی هستی
طعم تلخ اخر نوشته هاتو دوست دارم.
اما روزگار به کامت شیرین باشه رومینا جون

جدا سرد بود ؟
فدات

:-|

اینطوری نگام نکن
من بی تقصیرم

قسمت آخرش خیلی قشنگ بود
این قضاوتها بی جاست
مدارک و فهم ما برای قضاوت کافی نیست!
پس قضاوت ممنوع

میشه مثبت به خیلی از مسایل اطراف نگاه کرد
با اینحال مثبت نگری نباید به ساده انگاری تبدیل بشه. یعنی نگاه کردن چیزی ست و مراوده چیز دیگر.

بقول شیخ اجل سعدی شیرازی : چون به آهنگری روی ، اگر چه آهن به تو ندهد ، دود در تو گیرد

ممنونم بابایی

elina 1391/11/28 ساعت 21:08

رومینا جان کجایی خانمی نیستی؟!

پی یک لقمه نون حروم

zakhmi 1391/11/30 ساعت 00:18

بارونی و زخمیم


قشنگ مینویسی رومینا

چرا ؟

هنگامه 1391/11/30 ساعت 07:03

رومینا نوشته ات بسی زیباست دخترم

فدات

نگار 1391/12/07 ساعت 20:57 http://negar2973.blogfa.com/

چ قشنگ نوشتی رومینا واقعا نمیش9ه نظر داد درباره ی کار دیگران ولی بعضی وقتا کارای ادما مجبورمون میکنه اظار نظر کنیم قضاوت کنیم حکم بدیم....
خیلی دوست دارم بیشتر باهات اشنا بشم

ممنونم گلم

همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد