Romina

مینویسم تا یادم بماند

Romina

مینویسم تا یادم بماند

.....






 بعضی از روزای آدما چقدر سرد میشه


برعکس دیروزش که فقط میخندید و دعا دعا میکرد که همینطوری زندگیش شیرین باشه





نوشته درشت  قرمز رنگ با اعصاب و روانم بازی میکنه


نمیگم کاش روز اول به حرف مامان گوش میکردم که بهم هشدار میداد هیچ آدمی عاقلی دو تا هندونه رو با یک دست بر نمیداره

لجبازی میکردم یا علاقه داشتم

نمیدونم


ولی دوست داشتم دوتاییشو کنار هم ادامه بدم


خب جواب همین میشه


که سیستم با خط درشت قرمز رنگ برام بنویسه


مشروط




باید یکی رو بخونی و یکی دیگه هم ...


رشته ی تربیت کودک بازم شدم دانشجو ممتاز

نمره هام از همه بالاتر بود


دو ماه کارورزی هم برم

مدرکمو بهم میدن


اما رشته ی ....


حس شیشم سرزنشم میکنه

میگه مربی کودکو از عمران بیشتر دوست داری که دوست داری

اما عقل و چشم و فهم و درک مردم به رشته ی مهندسی توست

بخوای استخدام جایی بشی حتی بهترین دانشجو هم باشی

فوقش میری مهدک کودک های خصوصی و بهزیستی

اونجا به معدل بالای تو نگاه نمیکنن

به تجربه و بچه داری و رفتارت توجه میکنن

اما مهندسی

حتی اگر گند ترین نمره هارو هم داشته باشی

با معدل 10 هم  عمرانتو بگیری

میگن طرف مهندسه و میتونی یک موقعیت خوب و بالایی در جامعه و اطرافیانت داشته باشی

در مورد کار هم که دلت محکمه به پسرخاله ها و دختر خاله هات که همشون عمران و معماری خوندنو اینقدر کله گنده هستن که فقط یک مدرک مهندسی از تو داشته باشن دو سونه یک جا برات کار پیدا میکنن



هی خدا


نمیدونم

فقط به شدت ناراحتم

گاهی اوقات بغض گلومو میگیره

ولی بعدش خودمو سرزنش میکنم و میگم

نکنه رومینا میخوای برای نمره های پایینت گریه کنی؟

یعنی اینقدر ضعیف شدی؟


برای روحیه دادن به خودم بقیه دانشجو هارو مثال میزنم


میگم این رضا رو ببین رومینا


الان ترم شیش ولی روی هم رفته 20 واحد پاس کرده

سه ترم هم مشروط شده


یا ....



نمیدونم

اینطور که سر انگشتی حساب کردم

دو سال دیگه مدرک میگیرم

نه یک سال دیگه


دو سال دیگه تو این دانشگاه لعنتی باید بمونم و بخونم


متنفرم

از همه چیز این دانشگاه متنفرم

از استاداش

دانشجوهاش

دیوارهاش

آلاچیقش

نمازخونش

کتابخونش

کلاساش

تخته هاش

نگهبانش

اتاق بسیجش

آزمایشگاهاش

بازدید هاش

اردوهاش

خاطره هاش


از همه چیزش متنفر شدم

از همه چیزش


حتی دیگه میلی ندارم به همکلاسی ها و دوستایی که تو این دانشگاه پیدا کردم


میخوام فقط تنها باشم

خیلی تنها


به هیچکدومشون نیاز ندارم

به هیچکدومشون 




با این برنامه باید ترم تابستونی هم بردارم

ولی بابا نمیزاره

همیشه مخالف ترم تابستونیه

یک ترم برداشتم

تا آخر تابستون جیگر منو خون کرد

از بس که گفت تابستون مال استراحت نه استرس و درس خوندن و کنسل کردن مسافرت ها


امسال هم تابستون قراره یک سفر داشته باشیم

یک سفر مهم خانوادگی که هممون بهش احتیاج دارم و باید بریم

از الان برنامه هاشو چیدن


کافیه امتحانای تابستونی من این سفرو کنسل کنه

دیگه زنده نمیزارنم



وقتی با مامان درد و دل میکنم و میگم اینطوری شده

لبخند میزنه میگه عجله نداریم که

پسر که نیستی جوش سربازی بزنی

همینطور آروم آروم ترم هاتوئ بگذرون

حالا بشه ده سال

چه عیبی داره




ولی وقتی با برادرام  صحبت میکنم

سرنزش میکنن منو

میگن باید زود تموم کنی

باید بری سر کار

باید دستت بره تو جیب خودت

باید یک ادم مهمی برای این جامعه بشی

باید وقتی وارد زندگی مشترک میشی یک دختر مستقل و خود کفا باشی

دوست نداریم رومینا هنوز دانشجوی بیکار باشه که چشمش به جیب شوهرش و سود بانکیشه 


میلاد وقتی فهمید مشروط شدم به شدت ناراحت شد

به روم نیاورد

ولی از قیافش

از نگاه نگرانش

میشد فهمید که خیلی خیلی ناراحت شده



آرزو هم همینطور

با ناراحتی بهم گفت مگر قرار نبود از همین امسال شروع کنی به خوندن برای فوق لیسانس عمرانت؟

میگم چرا ولی ...

با اخم بهم گفت ولی نداره با این وضعی که تو این ترم درس خوندی میخوای فوق لیسانس تهران قبول بشی؟

این چه وضع نمره گرفتنه ؟

خجالت نمیکشی؟

هی بهت گفتم بشین درس بخون

هی بهت گفتم بازیگوشی نکن

هی بهت گفتم ....



منم با فریاد گفتم بسه دیگه آرزو

همه ی اینارو میدونم

چیکار کنم ؟

چیکار میتونم بکنم ؟

فکر کردی آسونه ؟

فکر کردی منم مثل تو مخم که رتبه ی دو رقمی تو کنکور بیارمو پزشکی قبول بشمو

آخرشم با بالاترین معدل مدرکمو بگیرم بهترین بیمارستان ها کار کنم ؟

نخیرم

خودتو با من مقایسه نکن

اینقدر منو سرزنش نکن

خودم به شدت ناراحت هستم

میفهمی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



آخرشم شروع کرد به نوازش کردنمو اینکه کمکم میکنه ترم دیگه

بالاترین معدل بگیرم

و بتونم ترم بعدش 24 واحد بردارمو جبران کنم



نمیدونم ...


فقط حالم گرفته است

خیلی گرفته


کاش میشد ساعت ها اینجا

پشت مانیتورم بشینمو

تند تند تایپ کنم


کاش زندگی فقط در نوشتن ها ی من خلاصه میشد


کاش ....




نظرات 9 + ارسال نظر
گندم 1391/12/22 ساعت 19:45

خواستم برا این پست نظر نزارم چون نه کاری ازم بر میاد نه میتونم چیزه بگم هر چیم بگم همش حرفه مفته
ولی بعدش گفتم شاید دیدن اسمم بین کامنتا باعث بشه بفهمی به یادتم و نگرانتم.مواظب خودت باش رومینا....

همینکه هستی و کنارمی خودش یک دنیاست
ممنونم ازت

پویا بیاتی 1391/12/23 ساعت 11:01

ای بابا زندگی همینه دیگه . چیکار میشه کرد .
زیاد قصه نخور . درست میشه

بازم چشم

محبوبه 1391/12/23 ساعت 16:03 http://mzm70.blogsky.com

عزیزم منم مثل تو این ترم مشروط شدم ومجبور شدم به خاطر یه درس 3 واحدی 9 ترمه بشم و واقعا هم میگم فدای سرم چون زندگی چیزای مهمتری داره واسه غصه خوردن

ممنونم محبوبه

کلا نمیدونم چرا بقیه از شکست هاشون میگن آدما خوشحال میشن چون میبینن یکی هم مثل خودشونه

توهم همینطوری ؟

zakhmi 1391/12/23 ساعت 16:43

رومینا همه اینا میگزره بهش فک نکن

چشم عزیز دلم
چون فقط تو گفتی

نگین 1391/12/23 ساعت 22:32

اشکالی نداره
این ترم تلاشتو بیشتر کن حتما جبران میشه

چشم نگینی

tecton 1391/12/24 ساعت 17:09 http://S-parlos.blogsky.com

رومینا به نمرت فکر نکن...به خودت فکر کن که چیکاره ای؟! چی دوست داری؟! می خوای آیندتو چیکار کنی؟! مشروطی تو مهندسی حتی از نظر بعضیا کلاس هم داره...البته نمی گم بعنی خوبه ها!! نع! ولی اینکه اوقاتتو بخوای تلخ کنی نمی ارزه! منم مثه تو مهندسیم فکر می کردم که باید زود تموم کنم در صورتی که واسه ما 9 ترمس برناممون ...من می خواستم 8 ترمه تموم کنم و ترم تابستونی گرفتم به خاطر دوتا عمومی!! که چون مسافرت داشتیم آخر سر کنسل کردم... و الانم راضیم! با اینکه تو ماه رمضون و گرما می رفتم یونی ولی دو هفته مونده بود کنسل کردم و رفتم مسافرت... تو اشتباه منو نکن.. همون اول اصن نرو ثبت نام... مننم الان 9 ترمه شدم..و به نظرم هیچ اشکالی هم نداره...
البته من رشتمو دوست دارم تو رو نمی دونم عمران رو دوست داری یا نه... الان که نه ترمه هستم دارم واسه ارشدمم می خونم! به نظرم هیچ ایرادی نداره...اصن خوب شد ترم تابستونیمو حذف کردم!

ممنونم عزیزم
ممنونم
ممنونم
ممنونم

خیلی با حرفات بهم روحیه دادی

zakhmi 1391/12/25 ساعت 13:41

ساکتــــــم !
هیــچی نیستــــم !
حتــــی اونــقدر زن نیستــــم ، که عاشــــــــــــ¬ــــقم بشی...!
امـا کـــــــاش میـفـهـمیـــدی ،
مــن در بــرابــر هــــرزه هــای بـی احســـاسِ ایــن شهـــــر ِشــــلوغ
فقـــط یــه دخـــتـــــر ســـــــــاده ام . . . !

به شدت قشنگ بود و دوستش داشتم نفسم
ممنونم ازت

عجب فاجعه ای!!!
عجب تراژدی هولناکی!!!
رومینا خانوم مشروط شده!!!!!!!!!!!!
دختر این حرفا چیه!؟
خجالت نمیکشی؟
مارو باش !
دلمونو به کی خوش کردیم!!؟
دفعه دیگه اگه ببینم از این چرت و پرت ها می نویسی، دیگه به وبلاگت نمیام و اصلاً رابطه مو باهات قطع می کنم.
بابا والله منم یه بار مشروط شدم، یه ترم هم به خاطر دعوا تعلیق شدم، آخرش هم 10 ترمه مدرکمو گرفتم، ارشد هم قبول شدم، بعدش هم تو بهترین شرکت ها استخدام شدم، الان هم یه پست خوب و بالا تو وزارت کشور دارم...
انقد بچه مثبت نباش خانوم مهندس!
مهندس عمران باید پوستش خیلی کلفت تر از این حرفا باشه ها...

ای بابا شرمندمون نکنین دیگه

سلام رومینا جان . حالت خوبه . امیدوارم هر جا هستی موفق باشی

ممنونم پو یا جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد