Romina

مینویسم تا یادم بماند

Romina

مینویسم تا یادم بماند

سال نو شما هم مبارک باشه

عکسای مهرسامو خودمو عید نوروز بعدا میزارم تو وبلاگ

خدارو شکر وبلاگ بابایی دوباره شروع به کار کرد واگر نه شاید منم تعطیل میکردم

والا



دو هفته رفته بودم سفر

بعدشم که اومدم همه چی ریخته رو سرم

 



مهم ترین درگیری این روزهام مهرسامه

الانم که دارم مینویسم کنارم خوابیده ولی هر دقیقه یک نقی میزنه باز میخوابه



روز به روز داره بزرگتر میشه و دل منم براش میلرزه


اینترنت خونمون قطع شده

مجبورم با لب یکی بیام وسط خونه ولو بشم که بتونم از مبین نت اتاق اولمون استفاده کنم

هیچ چیز به راحتی کامپیوتر خودم برام نیست



تازه الان از بیرون اومدم

رفته بودم فرم کارورزیمو بگیرم ببینم کدوم مهدکودک افتادم برای کارآموزی

همه ی تلاش خودمو کردم که برم پرورشگاه یا شیرخوارگاه خدمت کنم

ولی کسی نبود پارتی بازی کنه برام و منو معرفی کنه

با خودم میگم عجب دوست و فامیل ردیفی داریم ما

هم هیچکدومشون نرفتن یک سر بزن به بچه های بی سرپرست که حتی اسم یک پرورشگاهو بلد باشنو بهم بگن


والا



ولی کافیه ازشون مارک لباس و نوشیدنی و ... بخوای

یا بگی کی مهمونی توپ میگیره بریم خونشون

یا ....



بگذریم مسئولش نبود که بهم فرم بده و منو معرفی کنه

گفتن دوشنبه ی هفته ی دیگه برم




(کمرم درد گرفت آخه این چه فرمیه که باید دراز بکشی رو زمین تا تایپ کنی)

من کامیپیوترمو میخوام    :(    



با این اوضاع هم انتظار نداشته باشید پاشم بیام وبلاگاتون

باور کنید دل خودم تنگ شده براتون

ولی خیلی خیلی برام سخته

با این اوضاعی که درست شده

باید صبر کنید تا نتو شارژ کنن آقایان برادر





آقا ما یک زن داداش داریم که بندر زندگی میکنه

داداشی و زن داداشی (مهران و آیدا ) از اول سال جدید تا الان کنار ما بودن و فردا برمیگردن بندر دوباره


این زن داداش بنده فیث ب و ک نداره

پیله پیله که برای من درست کنید


من اول براش ایمیل درست کردم

بعد بهش گفتم ایمیلت یادت باشه برای ثبت نام بهم بگی

گفت باشه


دیگه ایمیلشو تاریخ و میلادیشو با هم قاطی کردو یک چیزی گفت و منم فکر کردم درست میگه ثبت نام کردم

حالا میبینم خانم اشتباه گفتن

بعد تازه یادشم رفته آیدیش چیه

یادشم رفته که رمزش چی بوده



یعنی دلم میخواست بکشمش

موهامو کم مونده بود لاخ لاخ بکنم


خلاصه عصبی شدم سپردمش دست میلاد گفتم تو براش درست کن من اصلا حوصله ندارم دیگه

که باز اون بنده خدا دوباره همه مراحلو پیش رفت


حالا که فیث ب و کش درست شده میگه دوستای من کاری کردن که آواتارشون دیده نمیشه


دلم میخواست خودمو آتیش بزنم از دستش خلاص بشم


میگم اخه خواهرمن

عزیز من

خنگ من

خر من

مگه میشه آواتار دیده نشه

تو خودتو بکشی باید دیده بشه


میگه نه دوستم کاری کرده که دیده نشه

میگم حتما عکساشو قفل کرده


دیگه اصرار پشت اصرار که یک کاری کن مال منم دیده نشه

بهش میگم کو بیا نشونم بده دوستتو ببینم

حالا که رفتیم دیدیم

میبینم که یک عکس عجق وجق گذاشته رو اواتارش

درخواست دوستیشو قفل کرده

دوستانشو پنهان کرده

عکساشو قفل کرده

اطلاعاتشو پنهان کرده


بهش میگم آیدا جان یک زنگی بزن به دوستت بهش بگو اخه احمق

کودن

ادم ندیده

تو که اینطوری خودتو محدود کردی اصلا واس چی اومدی فیسبوک

هم تو خونت بتمرگ آشپزیتو بکن و خونه مرتب کن

والا



خلاصه الانم لبشو آورده انداخته اینجا بهم گفته فیسبوکم خراب شده باید درستش کنی

منم گفتم باید میلاد بیاد من هیچی بلد نیستم



خلاصه

منم الان سواستفاده کردم دارم وبلاگو اپ میکنم

بگذریم که مهرسامم دم به دقیقه نق میزنه باید هی بغلش کنم و ساکتش کنم




به قول یک بنده خدایی که این روزا همش با هم مثل این خولو چلا اس بازی میکنیم مهرسام بزرگ بشه به من میگه مامان رومینا به آرزو میگه عمه آرزو


والا



خب دیگه من برم پی کار و زندگیم


شرمنده بعدا کامنت هاتونم تایید میکنم



فعلا

بابای


نظرات 3 + ارسال نظر
نگین 1392/01/20 ساعت 16:20 http://zem-zeme.blogsky.com

من الان دارم به این فکر میکنم تمو دق دلیتو سر وبلاگ بیچار خالی کردی و رفتی..

هه

آره
وظبفش همینه دیگه

سلام . امیدوارم تعطیلات بهت خوش گذشته باشه . فکر کردم شاید دیگه نمیخای بیای . نگران شده بودم

مگه میشه نیام؟


شوخیشم زشته

رومینای شیطون کجایی دختر خوب

سفر بودم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد