-
.
1391/11/13 13:33
از این روزای سگی که د ارم متنفرم متنفرم متنفرم متنفرم
-
به توچه
1391/11/13 13:04
خانم و آقای y واقعا نمیتونم دوستتون داشته باشم ازتون متنفرم میفهمین ؟ از دوتاییتون به شدت متنفرم خانم y هنوز همون هرزه ی آشغالم همون علف هرزیم که فریاد میزدی و صداش میکردی علف هرز بزرگ شده بزرگترم میشه برو دعا کن علف هایی که ازم ریشه میگیرن دامن گیرت نشن آقای y هنوز بیشعور و احمق موندم عوض هم نشدم ولی کم کم دارم بزرگ...
-
شبت آلبالویی
1391/11/09 01:00
بخواب فرزندم شبت آلبالویی
-
زمان آزادی ام فرا نمیرسد ؟
1391/11/08 23:39
باز هم دعوت میشوم به محفل دوستانه شان خانه ای دنج سرشار از عطر قهوه و گرم علاقه نشان میدهم برای حضورم اما در دل باز هم حصار میکشم اطرافم رفت و آمدی وجود نخواهد داشت فراموش نکن که هنوز در بند به سر میبری خانمyخسته و کلافه تر از هر روز روی کاناپه ولو شده است به درو دیوار خانه نگاه میکند ایراد میگیرد به رنگ کاغذ دیواری...
-
تا ابد به حضورت نیاز داریم
1391/11/08 11:15
دستان پاکت را هزاران بار میبوسم امید میدهی از نا امیدی ها تمام چشم ها محتاج حضورت میمانند تا ابد تشکر نوشت: مدیون خدام به خاطر جنسیتی که دارم به نعمت هایی میرسم که بزرگترین و برگزیده ترین مرد هم نمیتونه برسه ته نوشت : به همتون پیشنهاد میکنم حتما این ویدیو رو دانلود کنید و ببینید خودم موقع تماشا مملو از بغض و آرزوها...
-
میلرزد
1391/11/06 16:43
بچه میشم از باغچه ی روبه روی پنجره اش برایم گل میچیند لبخند میزنم و لبخند میزند دستانش میلرزد - اسمت چیست ؟ - رومینا دلم میلرزد مرا مانند کودکی هایم تاب میدهد بغض میکنم اما شانه هایش باز هم محکم است نوازهایش تحریک میکند هجوم باران های انباشته شده در دلم را پیشنهاد نوشت : هر از چندگاهی یک سری به خانه ی سالمندان بزنید...
-
بوی خیانت
1391/11/04 23:53
بوی خیانت میدهند متاهلانی که دست سمت قلبشان خالیست
-
من و شانه های آرامش بخشت
1391/11/03 02:55
-
امشب
1391/11/01 02:54
امشب باز هم بیخوابی رهایم نمیکند دلم چیزهای عجیبی میخواهد مثل خدایی که در دستانم هنرنمایی کند یا کودکی از بی خوابی ناله کند دلم پیاده روی میخواهد هوای بارانی تگرگ یا شاید گاهی فقط باران دلم ... دلم خیلی چیزها میخواهد دلم ... دلم ..... دلم خواب میخواهد ابدی کوتاه رویایی .... دلم شانه های غریبه ای میخواهد آرام با...
-
بدون هدف خاصی
1391/10/30 23:23
به این روزهایم مینگرم روزهایی که ... واقعا دوستشان ندارم امروز بود؟ اری امروز بود فروشنده کتاب فروشی کنارم آمد مبهوت نگاهش میکردم حافظه یاری کرد نزدیک یک ماه است هر روز در این مکان بین نوشته ها قدم میزنم فکر کردم او هم میخواهد مرا مثل فروشنده ی قبلی از مغازه اش دور کند فروشنده ی خشنی که بیشتر اوقات برای کشتن وقت هایی...
-
هفت
1391/10/29 14:07
هفت گناهی که مجازاتش مرگ است شکم پرستی ، طمع ، تنبلی ، غرور ، شهوت ، حسادت ، غضب رومینا نوشت : سزاوار مرگ هستی ؟ از این میله های زندانی که با گلهای تزئین شده ی بنفش و ط لائ ی تشکیل شده است متنفرم نه نه دوستش دارم اما زندانی ام میکند مثل همان دیوار های سفید مایل به کرم که بعد ها با صورتی کم رنگی نقش داد به عروسک های...
-
ممنوع
1391/10/27 19:58
اولین مردی که بلندترین قله را صعود کرد فهمید : زندگی بدون ماجراجویی لطفی ندارد موج افکارم : در ماجراجویی باید رها بود نتیجه 1 : عاشق شدن زندانیست از احساسات پس زندانی شدن ممنوع دلیل : در قصه های عاشقانه نکات مشترک زیادی دارند برهان : و اندوه همیشه در انتظار پایان قصه هاست حکم : عشق میماند، مردها هستند که عوض میشوند...
-
بدون کنایه میگویم.... تولدت مبارک
1391/10/26 22:21
آقایy امشب تولدتان بود عذاب وجدان داشتم که با عشق برای شما هدیه نخریده ام اصلا به عشق شما به مغازه نرفتم چندباری به خود لعنت فرستادم که چرا نمیتوانم با عشق برایتان هدیه بخرم اما ... اما .... امشب ......(بغض) وقتی هدیه مرا دیدی که نه نام دارد نه نشانه به هرکسی فکر کردی جز من زمانی که نامی از من برده شد فقط لبخند زدی...
-
عمق احساس
1391/10/25 22:18
این چشم های آدم ها است که همه چیز را لو می دهد. او نیز با نگاه کردن به چشمان همین آدم ها از درونیات آن ها با خبر می شود ولی مثل ما نمی تواند * احساساتش را از تماشای زل زدن به چشمها پنهان کند پاورقی: حقیقت همواره همان جایی ست که ایمان است
-
فقر و فساد
1391/10/24 12:47
سال هاست که بشر برای رهایی از فقر فساد دعا می کند ولی روز به روز بر فقر و فساد افزوده می شود . سئوال ایجاست ؟ که آیا خدا مسئول اصلاح جامعه از فساد و مبارزه با فقر ، تنگدستی و ستمگری است؟ پس وظیفه هر انسان که می تواند قسمت بسیار کوچکی از این مشکلات را حل کند چه می شود ته نوشت: نیازی به توجیه در کامنت ها ندارم “ حوا ”...
-
غریبه
1391/10/23 19:48
این روزها دوست دارم هر غریبه ای را بدون درک جنسیت ها تا حد مرگ به آغوش بکشانم فقط غریبه باشد و با غربتش مرا ارضا کند دیگر میدانم رویاهایم به آرزو تبدیل نمیشوند ته نوشت : عجب غریب است از من پاییزی که دیگر برگهایش زرد نیست
-
تنفر
1391/10/23 01:20
خیلی دشوار است دوست داشتن آدم های حقیقی که در دنیای واقعیت کنارت قدم میزنند نفس میکشند زندگی میکنند به راستی چرا نمیتوانم این آدم ها را دوست داشته باشم ؟ مشکل از من است یا آنها بین آن همه جمعیت و هیاهو واقعا پیدا کردن قیافه ی آشنا سخت بود ویترین ها پر از تفاوت ها تفاوت سلیقه ها و انتخاب ها مردم نگاه میکردن عبور...
-
طفاوت
1391/10/22 10:59
در روز حضور دارد خب ، مسئله ی عادی میباشد اما امان از زمانی که در شب کنار ماه حضور پیدا کند آن وقت اسمش را میگذارند : آخر الزمان ته نوشت : تفاوت ها همیشه بد یا خیلی خوب نیستند باید با منطق پیش رفت گاهی تفاوت داشت و گاهی همرنگ شد خانم y لباسمان را به گند کشانده مانتوی سفیدی که به شدت دوستش داشتم به رنگ افتضاحی در آمده...
-
عنوان ندارم
1391/10/21 23:11
دهانش را ببو به چشمهایش خیره شو بازوهایش را در آغوش بکش و طعم لبهایت را آشکار کن مطمئن باش که شرمنده میشود از بوی سیگارش ته نوشت : گاهی برا حل کردن مشکلات معمولی زندگیت سعی نکن از آدمای که سواد زندگی کردن ندارن تکرار کنی سفر خوبی بود به لطف مهران و آیدای نازنین خیلی بهم خوش گذشت (برادر و زن برادرم) ولی کاش مارو با...
-
پست فوری
1391/10/09 00:37
یک سفر فوری پیش اومده که باید برم فردا عازم بندر عباسم تاپیک قبلی ربطی به زندگی من نداره فکرای بد بد نکنید نه بنده ازدواج کردم نه طلاق گرفتم نه هیچ چیز منفی دیگه و اینکه معذرت میخوام کامنت هاتونو وقت نکردم تایید کنم باشه برای وقتی که برگشتم
-
طلاق
1391/10/07 16:47
یک عمره بی دلیل کنارم دلخوشی چه جوری تو خودت غرورو میکشی به هر راهی زدی نشد آدم بشم نشد مرد کسی که میخوادم بشم تو آزادی بری درو وا میکنم طلاق از من بخواه من امضا میکنم لینک دانلود این موزیک همیشه تو ذهنم بود که اگر به همسرت ثابت کنی سرد مزاج هستی و توانایی تمکینشو نداری ،اونم میلی به تو برای ادامه ی زندگی پیدا نمیکنه...
-
ارتفاع آرزوهایم
1391/10/05 18:24
جاده ی مرگ سهم بلند پروازی هایم نیست گناهم چیست ؟ که آرزوهایم ارتفاع را دوست دارند و به پرواز عشق میورزند
-
مسئولیت
1391/10/04 16:41
حوالی رویاهایم پرنده ای لانه کرده است دیروز جوجه هایش گرسنه بودند و امروز من دیگر نمیتوانم پروازش را ببینم انتخاب سختی بود گرسنگی جوجه هایش ی ـــــــــــــــــــــــــــــــ ا بینایی چشمانم عجب مسئولیت سخت است
-
آزادی
1391/10/03 01:42
زمانی که قفس باز شود پرنده پرواز میکند و در افق ها ناپدید میشود انتظار برای برگشت بیهوده است پرنده ها جانشان را برای آرزوهای زندان بان فدا نمیکنند طعم آزادی عجب هوس برانگیز است توضیح نوشت : گاهی اوقات نوشته هایی دیده میشن به اسم رنگی از رنگین کمان آرزوهایم ا ص راری به خوندنشون نیست قسمتی از آرزوهایی که دوست دارم بهشون...
-
فردا
1391/10/02 01:28
اندیشه ام به آینده میرود بدن میلرزد و ترسی در دلم هویدا میکند واقعا در انتظارم چیست ؟ خانه ای رویایی با شمع های نیمه سوخته و پرده های سبز رنگ یا کلبه ای حقیر در تاریکی کاش سرنوشت را خودمان با ماشین حساب های پیشرفته ی ذهن رقم میزدیم اما حیف که کلاس های سواد آ موزی مغز به جایی نرسید هنوز که هنوز سلول های خاکستری با...
-
دلهره
1391/10/01 02:43
باد شدید میوزد نه بارانی در کار است و نه خشمی آسمان آرام است اما دلهره ای دارد ترس نوشت : میترسم از زندگی ام تراژدی ترسناکی بسازم اما میدانم که من عاشق هیجانم حرف حساب نوشت : در مقابلتون کم اوردم چشم از این به بعد هروبلاگی برم ادرس وبلاگمو میزارم نزنین منو (البته فقط وبلاگای جدید و نویسنده های جدید نه دوستای صمیمیم)...
-
مرد
1391/09/30 11:45
دستانش را لمس میکنم چشمهایش را میبندم و گونه هایش را نوازش میکنم عجب دردیست تنهایی امروز باز هم ادمی از زمین کنده شد پر از غم نوشت : اون دوستی که بهتون گفتم سرطان داره تو این پست مرد به همین راحتی همیشه برادرم سر به سر پدر خانواده میزاشت و میگفت: این آقای .... معاون خداست وقتی میخندیدیم میگفتیم چرا میگفت چونکه هرچی...
-
فرار
1391/09/29 14:15
فرق فرار با کوچ در چیست ؟ پرستو گاهی اوقات به فرار هم نیاز دارد ته نوشت: در ادامه ی مطلب واقعا شوک زده شدیم دو سال پیش بنده با یک دوشیزه ی 30 ساله آشنا شدیم که یک عشق ممنوعه داشتند مجنون یک شاهزاده ی 19 ساله شده بودند آقا از لحاظ هیکل دو برابر دختره بود ولی از لحاظ سنی به شدت فاصله داشتند نمیدانستند به چه راهی بروند...
-
آرزوی مردان
1391/09/28 21:51
هیچ مردی رضایت نمیدهد که زن باشد اما همه مردان آرزو دارند که زنان، باشند.
-
زمینم
1391/09/27 17:42
خبرت را برایم آورده اند شنیدم میخواهی نابود شوی هه توهم جا زدن را بلدی ؟ سرشتت را به وجود اوردند ومحکوم شدی به سکوت تحمل کن پایان همیشه خوب نیست